انتخابات
⭕مشارکت در #انتخابات چگونه بر امنیت تأثیر میگذارد؟
⁉️ آمریکا چطوری میتونه کشورهای مستقل رو از بین ببره؟؟
👈🏻برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی در همایش #یک_صندوق_شبهه
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
⭕مشارکت در #انتخابات چگونه بر امنیت تأثیر میگذارد؟
⁉️ آمریکا چطوری میتونه کشورهای مستقل رو از بین ببره؟؟
👈🏻برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی در همایش #یک_صندوق_شبهه
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
🔵حضور آگاهانه در انتخابات و انتخاب هوشمندانه از سوی آحاد مردم، مشارکت در سرنوشت کشور است.
#انتخابات
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#اثار_صلوات
مرحوم آخوند ملا علی همدانی حکایت نموده اند که :
روزی پیرمردی برای محاسبه سهمین ( خمس و زکات ) نزدم آمد.
بوی عطر عجیبی را از او استشمام نمودم که تا به حال آن بوی خوش به مشامم نرسیده بود . کنجکاو شدم و از او پرسیدم : پدر جان از چه عطری استفاده می کنی ؟! گفت : این بوی خوش ؛ قصه ای دارد که تا بحال آن را برای احدی نقل نکرده ام و قصه ؛ این است که شبی در عالَم خواب ، پیامبر خدا (ص) را زیارت نمودم ؛ در حالی که حدود بیست نفر اطراف آن حضرت نشسته بودند ، من نیز در آن جمع بودم .
حضرت خطاب به حاضران جلسه فرمودند :
کدامیک از شما زیاد بر من صلوات می فرستد ؟ خواستم بگویم من ،
اما ساکت شدم .بار دیگر پرسیدند . باز هم کسی پاسخ نگفت .بار سوم نیز سؤال خود را تکرار فرمودند.
می خواستم بگویم من ، اما قدری با خود فکر کردم که شاید دیگران بیش از من صلوات فرستاده باشند .
پس آن گاه حضرت (ص) بلند شدند و خطاب به من فرمودند :
شما بر من زیاد صلوات می فرستی . سپس مرا بوسیدند .از آن پس این بوی عطر ؛ از من استشمام می شود .
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌قسمت ۶
او با لبخندی فاتحانه خبر داد…
_مبارزه یعنی این! اگه میخوای #مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت میتونه به #ایران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!
با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه اش فشار میداد تا از قدرتش انگیزه بگیرم..
و نمیدانستم از من چه میخواهد که صدایش به زیر افتاد و عاشقانه تمنا کرد
_من میخوام برگردم #سوریه…
یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمیشنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم
_پس من چی..؟؟
نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می شد
_قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!
کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه ای چنگ میزدم که کودکانه پرسیدم
_هنوز که درسمون تموم نشده!
و نفهمید برای از دست ندادنش التماس میکنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید..
_مردم دارن دسته دسته کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟
به هوای 🔥عشق سعد🔥 از #همه بریده بودم و او هم میخواست #تنهایم بگذارد…
که به دست و پا زدن افتادم..
_چرا منو با خودت نمیبری سوریه؟
نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید
_نازنین! ایندفعه فقط #شعار و #تجمع و #شیشه_شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، میتونی تحمل کنی؟
دلم میلرزید..
و نباید اجازه میدادم این لرزش را حس کند..
که با نگاهم در چشمانش فرو رفتم و #محکم حرف زدم..
_برا من فرقی نداره! بالاخره یه جایی باید ریشه این #دیکتاتوری خشک بشه، اگه تو فکر میکنی….
ادامه دارد….
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🎥 دشمنان را با خالی کردن صحنه #انتخابات شاد نکنیم✖️
در تاریخ بارها از #سکوت ضربه خوردیم
#بیتفاوت_نباشیم
🎙حجت الاسلام رفیعی